تک شاه قلبم
تقریبا همه ما آدمهای خوشبختی هستیم فقط زمانی این خوشبختی رو درک میکنیم که توی مشکل افتادیم و بدبخیم جملات سنگین میشود یک دروغ ساده گفت تا 10نفر برایت دست بزنند و میشود یک حقیقت تلخ گفت و 8نفر به شما تهمت بزنند ولی 2 نفر به فکر فرو بروند مواظب باشید به چه کسانی دست میدهید تا همه چیزتان را از دست ندهید! یک وقتای باید روی یک تکه کاغذ بنویسی" تعطیل" است و بچسپانی پشت شیشه افکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی" دستهایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی" و بیخیال سوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویی بگذار منتـظـر بمانند… خسته ام.. نه از راهی که آمدم یا انتظاری که گاه امانم را میبرد خسته ام از تکرار ندیدنش.... و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند، بگو که من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم ... بقره 186 اگر همه باران های دنیا را جمع کنی باز هم نمیتوانی آثار ریا را از این شهر پاک کنی خدا تنها پادشاه بی نیازیست که ما را بی نهایت دوست دارد و ما عجیب بی محلی میکنیم...! یادتان باشد..! اثر انگشت شما از زندگی که به آن دست میزنید پاک نمیشود من نمیتوانم به ساز همه برقصم برای همین است همه میگویند آدم بدیست.. مهم منم حرف مردم مال مردم است..! باید به این باور رسید که خوشبختی هم مانند مرگ حق هر انسانیست.. ازپشت پنجره خانه مان یواشکی بیرون را نگاه میکنم کت شلواری های که در خلوت کوچه با سنگ ریزها بازی میکنند مادری برای خنداندن فرزندش شکلک در می اورد و پیرمردی که زیرچشمی به دختری مینگرد... چقدر دنیا زیباست از پشت پنجره خانه مان بدون نقاب بدون ریا
آزادی های یواشکی..! گریه در تاریکی..! آرزوی که تا ابد آرزو می ماند..! و خدای حقیقی که در میان بت ها گم شده..! من هیچ از آدم های این شهر نمیخواهم فقط راه فرار کجاست
همدیگر را لمس کنید در این فرصت کوتاه به خدا سنگ قبر احساس ندارد... بی احساس ترین آدم ها.. با احساسی ترین جملات احساس تو را به بازی میگیرند داستان من از جای شروع شد که من برای او میمردم.. و او به دروغ وانمود کرد برایم تب کرده...! آتش ابراهیم را نمیسوزاند دریا موسی را غرق نمیکند یوسف را در چاه می اندازند سر از خانه عزیزمصر درمیاورد تو نگران چه هستی...! وقتی خدا نخواهد هیچ کس به تو نمیتواند آسیب برساند
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |